نغمه های کویر

دنیای بی کران شعر

نغمه های کویر

دنیای بی کران شعر

سراب

 

خوب این اولین شعر از خودمه که میخوام توی وب بنویسم . یک قطعه هستش با نام سراب که در جلسه ی هفته ی گذشته ی انجمن شعر دزفول ارایه کردم.

سراب

همچون گدایی به تمنای آن نگاه         

رفتم به سوی درش با شوق بی حساب

من بی خود از خود و تشنه به عشق او     

او فارغ از دل و فارغ ز عشق ناب

خود را غریب دیدم و رهروی راه دل                

او را غریب دیدم و لیک دورتر ز خواب

او در فراغ و نعمت و ناز غرقه بود                 

 من در فراغ او همچون خانه ای خراب

خودرا فدای عشق کرده ام ولی چه سود   

 می ساختم سرای دل در قلب یک حباب

من تشنه بودم و این راه جز عطش نبود     

  من در پی آب بودم وچشمان او سراب

دلداده بودم و مجنون سر تا به پا سوال      

  از درس عشق و جنون گرفتم این جواب

در راه عشق به جز سختی و عطش        

 جز بی کسی و اندوه و رنج تحفه ای میاب

 

      کویر ۲۳ / ۱۱ /۱۳۸۶  

 لطفاْ با نظرهاتون در پخته تر شدن شعرام کمکم کنید. مرسی         

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد